دو تا بال دو تا پا دو تا چشم بی خطا
هر کدوم واسه من چی بودن؛ یار سه تا!
هر کدوم تو دلم خونه کردن بی صدا
واسه پرواز دلم؛ واسه حل چاره ام
چی بودن؟یار سه تا!
مثل کوه پر فراز؛ مثل دریا بی نیاز
جمع شدن با اتکا؛ با اتحاد
نشدن از هم جدا
یکیشون گفت آهای یار سه تا
نکنه دام بلا؛ یه روزی پر از جفا
قصد کنه که ما بشیم از هم جدا
.
.
.
حالا اون یار سه تا بی خبر از آسمون بی ریا
توی این دام بلا ؛ تو قفس؛ بی هم نفس
پشت به پشت هم دادن
ستارک بی نور شدن
.
.
.
تا یه بار یکی از یار سه تا
توی فکرش شده آزادی و پرواز رها
دل ها رو دور خودش جمع می کنه
منو خوشحال می کنه
فکر پرواز منو توی سرم جا میکنه
.
.
.
آخر اون یار سه تا شدن از قفس رها!
آخه اون یار سه تا
چی شد که شدن از هم جدا
نکنه اون قفسه
مامنی بود واسشون
یا که لحظه دیداری بود براشون
حالا اون یار سه تا
بمونن توی قفس
یا که بااز
برن به سوی . . .
شاهینک پر زد و رفت
به کجا به اون به بالا
به اسمونه بی ریا
به همون جایی که اون یار سه تا
شدن آشنا به هم
شدن اون یار سه تا
nemidunestam dustam enghad shaere khubiye.khosh be hale man
ممنونم!