لحظه ای صبر کنید
برف را
جم(ع) نکنید
آه پارو نکنید
چند سالی است
که دیده نشده
ساعتی چند
مهمان نشده
.
.
.
به خجسته آمدی
بی نام و پیغام آمدی
ای که تن کردی به بر
نقره پوشان
طلعتی
ای عروس نیک بختم
ای سراسر فرخی
بس مجلل کرده ای
با تورهایت خانه شیرینمان
یمن اینجا بودنت
سروها تا کمر خم گشته اند!
.
.
میتکاند برف را
سالخورده مردی
راست کرده سرو را
پاک کرده بام را
.
.
.
لحظه ای صبر کند
آه پارو کنید
برف را جم(ع) نکنید!
منم، منی که دیگر هیچ چیزی را دوست نمی دارم
به نشان نا رضایتی از امر تغییر پذیر.
نفرت هم نمی ورزم به هیچ چیز
به نشان نارضایتی تمام عیار از امر تغییر ناپذیر.
((برتولت برشت))
دوست داشتن یا نفرت ورزیدن..
وابسته است به تو...
توایی که میتوانی تغییر دهی یا ثبوت بخشی...
خوشگل بود
خوش به حال ما که همیشه برف داریم!!!